آدامس زندگی رو باید با طعم امید جوید

۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

زندگی زیباست ، رنگارنگ و شیرین!

زندگی زیباست…
و هر روزش آغازی دوباره ،برای استفاده از فرصت ها و جبران گذشته…
زندگی زیباست…
به سادگی و لطافت شبنمی نشسته بر برگی سبز…
و با اندکی زبری به زبری حاشیه های برگ گل رُز…
اما با دور نمایی زیبا و فراموش نشدنی،با صحنه های رنگارنگ و دل نشینش…
بی سایه، بی غم…
با اندکی پستی و بلندی…
کسی چه می داند ؟همیشه آنگونه که میخواهیم نیست…
و هرچه میخواهیم به دست نمی آید…
هجران ها هم حکمتی دارند…
اما زندگی همچنان زیباست،می توان خاطراتی خوب در ذهن حک کردو باقی را دور ریخت…
یاد زیبایی های زندگی تا پایان عمر نشاط و سرزندگی به دنبال دارد…
پاییز را هم می توان زیبا دید،نگو خزان است و زردی،اتفاقات هم حکمت خاص خود را دارند،همانطور که شاخه های خشک مجموع صدای دل نشین ِ قدم هایمان را می سازند،خش خش برگ ها هم زیباست،اگر بخواهیم…
مشکل همیشه هست،نگاه ماست که به آن قیمت و تخفیف می دهد،باید دید و نگرش عوض شود.نگاه کردن از قابی دیگر به زندگی هم جذابیت و سودمندی اثر بخشی را برایمان به ارمغان می آورد.این راهیست برای غلبه بر مشکلات و نهایت پیروزی و شادکامی…
گاه باید مسیر خود را عوض کنیم همیشه یک راه پاسخگو نیست جرات انتخاب روشی جدید را داشته باشیم،شاید اینگونه پیروز شدیم. راه های حل مشکلات زیاد است وهمه کلیدی به دستمان خواهند داد،و البته به شرط آن که ریسمان امید و هدفهایمان گسیخته نشود،بپذیریم که مسئول اعمالمان خودمان هستیم و خالق ِ یکتا، بی حساب و کتاب ما را رها نخواهد کردو نظاره گر و دست گیر ماست تنهایمان نمیگذاردچه در سختی وچه در شادی،بدانیم هرچه انجام میدهیم ثبت خواهد شد.
و خوبی و نیکی کردن را فراموش نکنیم .آری اینگونه است رسیدن به اوج…
باید بخواهیم
نهراسیم
بتوانیم
ببینیم
تلاش کنیم
فردا را بخواهیم
از گذشته به جز تجربیاتش مابقی را دور ریزیم…
آری،زندگی با همه سختی ها و مشکلاتش باز هم زیباست، رنگارنگ و شیرین…



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا مقدم

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس تنگ است
باز هم می‌خندم
آنقدر می‌خندم که غم از روی رود…
زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه باید رویید در پس این باران
گاه باید خندید بر غمی بی‌پایان…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا مقدم

مهربان باش

مردم اغلب بی انصاف, بی منطق و خود محورند
ولی آنان را ببخش

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند
ولی مهربان باش

اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت
ولی موفق باش

اگر شریف ودرستکار باشی فریبت می دهند
ولی شریف و درستکار باش

آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای
شاید یک شبه ویران کنند
ولی سازنده باش

اگر به شادمانی و آرامش دست یابی
حسادت می کنند
ولی شادمان باش

نیکی های درونت را فراموش می کنند
ولی نیکوکار باش

بهترین های خود را به دنیا ببخش
حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد

ودر نهایت می بینی هر آنچه هست
همواره میان “تو و خداوند” است
نه میان “تو و مردم”

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا مقدم

مادر بودن

به من گفته بودند عشق را در جایی می توان یافت که زندگی باشد، که زیبایی باشد.
گفته بودند عشق در روییدن است، در دل سپردن.
و من به جستجوی عشق برآمدم و آن را در رویاندن دیدم، در زندگی بخشیدن.
عشق را در جان کسی یافتم
که وجودش را فداکارانه، ایثار کرد
تا تجسم عشقش، خورشید تابناک حیات دیگری باشد.
آن کسی که تمام شادی های دنیا را در شنیدن ضربان های قلب کودکش خلاصه کرد.
کسی که خداوند ماهتاب عشق در زمینش نامید.
من، عشق را در تلالو چشمان کسی یافتم
که اولین گام های کودکش را به تماشا نشسته بود.
عشق را در دستان لرزان کسی دیدم
که پیشانی تب دار فرزندش را نوازش می کرد.
من، عشق را در آغوش گرمی دیدم
که همواره، گرم و گشوده و پذیرا است.
و قلبی که هرگز از تپیدن، تنها برای دیگری باز نمی ایستد.
آری، عشق، منتهای عشق، این است:
فرشته بودن اما بال های خود را به دیگری بخشیدن.
عشق این است:
مادر بودن…


مادر بودن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا مقدم

کودک عشق

و اینجاست که کودک عشق پا بر دیوار دل می کوبد و به یادت می آورد که من عشقم، همانی که با تو و در تو زاده شده ام، همان کودکی که نوازش می خواست، به دنبال لذت و شادی بود و به هرآنچه او را راضی می کرد دل می بست!

کودک عشق، می خندد، دست می زند، پا می کوبد و اینگونه ابراز می کند! کودک عشق، هرگاه گرسنه شد می خورد، هرگاه تشنه شد می نوشد و هرگاه لذت می برد، پا می کوبد و بی تابی می کند!

کودک عشق، فردا را نمی شناسد، دیروز را نمی داند، فقط زنده است و زندگی را می چشد، روز ها را نمی شمرد و با کسی مسابقه نمی دهد، تازه تازه می چیند و به همان اندازه که دلش می طلبد، دریافت می کند. حوصله گریه کردن ندارد، به هر بهانه ای می خندد و بی بهانه، می بخشد!

کودک عشق نمی داند که می بخشد، فقط می بخشد. نمی داند چه معصوم است، فقط معصوم است. نمی داند فریب چیست! گاهی فریب می خورد! و نمی داند مجازات چیست، پس مجازات نمی کند و خیلی نمی داند و این که نمی داند، خود پاکی است، خود زیبای است، خود عشق است!

کودک عشقکودک عشق، نمی داند که می داند و همین ندانستن، جوهر دانایی است! مثل ندانستن خاک که دانه را سبز می کند. نمی داند چگونه و این ندانستن بستری برای رویش دانه ها می شود! مثل ندانستن خورشید که نمی داند چگونه می تابد، ولی نور حیات بخش، جوهر زندگی است، مثل ندانستن باد، ابر و باران که نمی دانند چگونه می وزند و درهم می شوند و می بارند ولی زندگی می آفرینند! مثل ندانستن عشق، که ناگهان جذب می کند، حرکت می کند و وجود را به جوشش می آورد.

کودک عشق، اعتماد میکند. چون در وجودش به احساسی که از تولد با اوست نزدیک است، این احساس به او القا می کند که همه چیز در برکت و امنیت است و کسی با اوست، او را نمی شناسد، او را ندیده و نخوانده، فقط می داند، کسی با اوست، و کسی با او هست!

کودک عشق، در بند تملک نیست! هرگز نمی پرسد که برکاتش بر چه کس یا کسانی می بارد، او می داند که برکاتش می بارد ولی نمی داند که چرا و چگونه، ولی همواره از عشق ورزیدن، پاداش می گیرد، پاداشش، شادی است و سرریزش انرژی حیات بخش کیهانی، ایجاد جنبش و حرکت و جذب هر چه نیکی و زیبای است.

کودک عشق، همه زبانها را می فهمد، همه مرزها را محو می کند، همه جهانیان را در آغوش می گیرد، هیچ کس برایش غریبه نیست! همه هستی ما در اوست! و مادر او همه هستی است!

کودک عشق، به دنبال نتیجه نیست، او فقط در راه است، او به زمان روشنی نمی اندیشد، فقط به دنبال روشنی لحظه به لحظه گام برمی دارد، او به زمان صلح نمی اندیشد، فقط کلمه به کلمه، از عشق و دوستی می گوید و محبت می کند.

کودک عشقکودک عشق، بزرگی است که نزدیکترین کسانش او را رها کرده اند، مسخره اش کرده اند و قدرتش را، به بازی گرفته اند! تفسیرش کرده اند، طردش کرده اند. بر او سنگ زده اند، تکفیرش کرده اند. کودک عشق، طفلی است که کوچکش پنداشته اند، تحقیرش کرده اند، او را بی سواد و بی اصالت گفته اند. کودک عشق همواره با دشنام گویان مهربان بوده، با زبانی خوش سخن گفته و با خلقی عظیم از دشمنانش هم، دل برده است!

کودک عشق
همیشه کودک بوده است،
همیشه معصوم مانده است،
و همیشه، ستودنی است…

کودک عشقت را دوباره متولد کن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا مقدم

بهار را به خاطر نگاهت دوست دارم!

پشت نسیم بهار پنهان می‌شوی و آهسته و بی‌صدا از بالای درختان کاج و سپیدار و کنار پنجره اتاق من می‌گذری و فکر می‌کنی من نمی‌دانم که طراوت هر نسیم بهاری به خاطر لطافت حضور تو در ورای آن است!؟

کنار بنفشه و سنبل قایم می‌شوی و لابه‌ لای گل‌ها و شکوفه‌های بهاری خودت را مخفی می‌کنی و فکر می‌کنی من متوجه نمی‌شوم که زیبایی و جذابیت همه گل‌ها و شکوفه‌های عالم، فقط و فقط به دلیل حضور نگاه جذاب تو در دل گلبرگ‌ها و شکوفه‌هاست؟

فکر می‌کنی من ردپای تو را نمی‌شناسم و نمی‌دانم که این تویی که در آغاز همه بهارها در گوشم نجوا می‌کنی که صدایت بزنم و نو شدن و دگرگونی قلبم را از تو طلب کنم تا تو برای تازگی و بهاری شدن زندگی بهانه‌ام شوی؟

بهارت را دوست دارم، نه به خاطر نسیم‌های پرطراوتش و گلها و شکوفه‌های زیبا و دلربا و نه به خاطر همه تازگی که به همراه دارد. بهار را دوست دارم چون می‌دانم که این تویی که در پشت همه زیبایی هایش پنهان شده‌ای و بی‌آنکه بدانم با نگاه همیشه بهارت مواظب من هستی. بهار را به خاطر نگاهت دوست دارم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا مقدم

زندگی

زندگی رنج و درد نیست ، هدیه ایی است برای شاد بودن . مادر گیتی جام زهر بر دهان کودک خویش نمی گذارد ، او می پروراند برای بهروزی و خوشبختی .



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا مقدم

جاده ی زندگی

در جاده ی زندگی؛
ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ،
ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ،
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮسیم ﮐﻪ ﺩستمان ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﺎﺷﺪ …
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ،
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ،
" ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﺴﭙﺎﺭیم ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼِ ﮔﺮﻡ ﺧـــــــﺪﺍ … "
ﺍﺯ ﺧـــــــﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍهیم ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ خودش میخواهد، ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﭽﯿﻨﺪ؛
ﻧﻪ ﺁﻥ ﻃﻮﺭی ﮐﻪ ﺧﻮﺩمان ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭیم …
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ،
ﺧـــــــﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭیم، ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻣﯿﭽﯿﻨﺪ !
ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺟﺰ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺍﺯ ﺩستمان ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ …

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا مقدم

قیــمت یه روز زنــدگی چنـده؟

راستی؛ هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی  چنده؟

تموم روز رو کار می‌کنیم و  آخرشم از زمین و زمان شاکی هستیم که از زندگی خیری ندیدیم!

شما رو به خدا تا حالا از  خودتون پرسیدید:
قیمت یه روز بارونی چنده؟
یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو  چند می‌خری؟
حاضری برای بو کردن یه بنفشه  وحشی توی یه صبح بهاری یه  اسکناس درشت بدی؟
پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده؟

ولی اینم می‌دونی که اگه بخوای وقت بگذاری و حتی نصف روز هم بشینی به گل‌های وحشی که کنار جاده دراومدن نگاه کنی بوته‌هاش ازت پول نمی‌گیرن!

چرا وقتی رعد و برق میاد تو زیر درخت فرار می‌کنی؟
می‌ترسی برقش بگیرتت؟
نه، اون می‌خواد ابهتش رو نشونت بده.
آخه بعضی وقت‌ها یادمون میره چرا بارون میاد!

این جوری فقط می‌خواد بگه منم هستم
فراموش نکن که همین بارون که  کلافت می‌کنه که “اه چه بی‌موقع شروع شد، کاش چتر داشتم.” بعضی وقتا دلت برای نیم ساعت قدم زدن زیر نم نم بارون لک می‌زنه.

هیچ وقت شده بگی دستت درد نکنه؟
شده از خودت بپرسی چرا تمام  وجودشونو روی سر ما گریه می‌کنن؟!

اونقدر که دیگه برای خودشون  چیزی نمی‌مونه و نابود میشن؟
ابرها رو می‌گم…!
هیچ وقت از ابرها تشکر کردی؟
هیچ وقت شده از خودت بپرسی که  چرا ذره ذره وجودشو انرژی می‌کنه
و به موجودات زمین می‌بخشه؟!

ماهانه می‌گیره یا قراردادی  کار می‌کنه؟

تا حالا شده به خاطر این که زیر یه درخت بشینی و به آواز بلبل گوش کنی پول بدی؟

قشنگ‌ترین سمفونی طبیعت رو می‌تونی یه شب مهتابی کنار رودخونه گوش کنی.

قیمت بلیتش هم دل تومنه!



خودتو به آب و آتیش می‌زنی که حتی تابلوی گل آفتابگردون رو بخری و بچسبونی به دیوار  اتاقت
ولی اگه به خودت یک کم زحمت بدی می‌تونی قشنگ‌ترین تابلوی گل آفتابگردون رو توی طبیعت ببینی. گل‌های آفتابگردونی که اگه بارون بخورن نه تنها رنگشون پاک نمی‌شه، بلکه  پررنگ‌تر هم میشن!

لازم نیست روی این تابلو کاور بکشی، چون غبار روی اونو،  شبنم صبح پاک می‌کنه و می‌بره.

تو که قیمت همه چیز رو با پول می‌سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی:
قیمت یه دست سالم چنده؟
یه چشم بی‌عیب چقدر می‌ارزه؟
چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟!
قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟

خیلی خنده داره نه؟
و خیلی سوال‌ها مثل این که شاید به ذهن هیچ کدوممون نرسه…

اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز یکی از این دارایی‌هایی رو که داری ازت بگیرن
زمین و زمان رو به فحش و بد و  بیراه می‌گیری؟
چی خیال کردی؟
پشت قبالت که ننوشتن. نه عزیز  خیال کردی!

اینا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالی به حساب حق و حقوق خودت می‌ذاری
تا اونجا که اگه صاحبش بخواد می‌تونه همه رو آنی ازت پس بگیره.



پروردگاری که هر چی داریم از قدرت اوست…

اینو بدون اگه یه روزی فهمیدی قیمت یه لیتر بارون چنده؟
قیمت یه ساعت روشنایی خورشید چنده؟
چقدر باید بابت مکالمه روزانه‌مون با خدا پول بدیم؟

یا اینکه چقدر بدیم تا نفسمون رو، بی‌منت با طراوت طبیعت زیباش تازه کنیم
اون وقت می‌فهمی که چرا داری تو این دنیا زندگی میکنی!

قدر خودت رو بدون و لطف دوستان و اطرافیانت رو هم دست کم نگیر

به زندگی ایمان داشته باش تا بشه تموم قشنگیهای دنیا مال تـــو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا مقدم